بنیامینی ها ( سایت تخصصی طرفداران بنیامین بهادری )

بنیامین بهادری
بنیامینی ها ( سایت تخصصی طرفداران  بنیامین بهادری )

فعالیت های بنیامین در سال 92:

3 فروردین 92: کنسرت بنیامین بهادری هامبورگ

9 فروردین 92: کنسرت بنیامین بهادری استکهلم

10 فروردین 92: کنسرت بنیامین بهادری آمستردام

11 فروردین 92: کنسرت بنیامین بهادری کلن

16 فروردین 92: کنسرت بنیامین بهادری در کیش

27فروردین 92:انتشار مصاحبه بنیامین با همشهری ماه

11 اردیبهشت92: اکران خصوصی فیلم رالی ایرانی با حضور بنیامین

27 اردیبهشت 92: کنسرت بنیامین در پنجاه و سومین کنگره ی دندان پزشکان

30 اردیبهشت 92: جدایی بنیامین از شرکت ترانه ی شرقی و مدیر برنامه هایش محسن رجبپور

21خرداد 92: انتشار مصاحبه بنیامین با مجله برترین ها

2تیر 92: انتشار مصاحبه فرید احمدی با مجله برترین ها در مورد انتشار آلبوم بنیامین

18تیر92: انتشار مصاحبه بنیامین با مجله ترانه ماه

12مرداد 92: حضور بنیامین بهادری، فرید احمدی، علی منصوری و جمعی از هنرمندان در جشن گلریزان ویژه آزادی سازی زندانیان مالی و جرائم غیر عمدی در سالن اجتماعات شهید باهنر شهرستان ابهر

18 مرداد 92: کنسرت بنیامین در کیش

30 مرداد92: انتشار مصاحبه بنیامین با روزنامه جام جم

31 مرداد92: کنسرت بنیامین در ساری

1 شهریور92: حضور بنیامین در کنسرت حمید عسکری

5 شهریور 92: انتشار مصاحبه مصاحبه بنیامین با روز نامه جام جم

6 شهریور92: حضور بنیامین مراسم افتتاح استودیوی ضبط صدای موزه موسیقی

23 و 24 شهریور 92: کنسرت بنیامین در شیراز

9و10 و11 مهر 92: کنسرت بنیامین در گرگان

12 مهر 92 : کنسرت رایگان و صدم بنیامین در دریاچه«شهدای خلیج فارس» تهران

19مهر 92: کنسرت بنیامین در تبریز

2آبان 92: کنسرت بنیامین در کیش

2 آذر 92: انتشار ورژن جدید تک آهنگ آشوب

29آذر 92: درگذشت نابهنگام همسر بنیامین

19دی 92: انشار موزیک ویدیو هفته عشق با تکنولوژی دالبی

7بهمن 92: انتشار تک آهنگ یه خونه به یاد همسرش

14 اسفند 92: انشار سومین آلبوم رسمی بنیامین به نام 93

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

benyaminiha.blog.ir

خب ما جفتمون هر روزی که بلند می‌شیم می‌گیم خب روز تازه است، پس حال و هوای تازه می‌خواد. این نگاه باعث شد وقتی به هم رسیدیم این حس‌رو در هر دوی ما تقویت کنه. و چون سلیقه‌هامون مشکل‌پسند بوده باعث می‌شد ما جز راضی‌کردن خودمون، مجبور باشیم یه سلیقه سخت دیگه رو هم راضی کنیم.

برخی از کارهایتان با اولین باری که مخاطب گوش میدهد در ذهناش حک میشود.یعنی حتی اگر آدم کلیت اثر را دوست نداشته باشد اما باز هم ناخودآگاه با خود زمزمهمیکندزمانی که کاری را آماده میکنید به این مساله فکر میکنید؟

بنیامین: پاپ به نظر من همین است به اصطلاح باید بره توی مخ مردم. باید وقتی کاری را اجرا میکنید به این فکر کنید که این موسیقی مدام در ذهن مخاطب اجرا میشود بهاین ترتیب تیراژ ایجاد میکنید. یعنی یک آدم ضربدر چند بار کپی و چند بار گوش دادن و اینکه قرار است این آدم وقتی با آدمهای دیگر مواجه میشود آنقدر کار در ذهناش نشسته باشد که خودش نقش تبلیغی برای کار داشته باشد.

فرید جان شاید بخشی از بار این اتفاق روی دوش کلمات تو باشد شاید جالب باشد کهمخاطبانتان بدانند تو اول متن را مینویسی یا روی ملودی کار میکنی؟

فرید احمدی: هر دو. گاهی اوقات من چیزی نوشتم و دادم بنیامین که از روی آن ملودی بسازد یا برعکس بعضی مواقع هم اتفاقات جالبی برای ما میفتد مثلا آنکه پیش آمده من ترانهای نوشته باشم و بنیامین هم ملودیای ساخته باشد بعد وقتی بههم میرسیم، بنیامین میگوید فرید این ملودی را گوش کن و من میبینم ترانهای که اخیرا گفتم، دقیقا روی ملودی بنیامین مینشیند.

خب ما جفتمون هر روزی که بلند می‌شیم می‌گیم خب روز تازه است، پس حال و هوای تازه می‌خواد. این نگاه باعث شد وقتی به هم رسیدیم این حس‌رو در هر دوی ما تقویت کنه. و چون سلیقه‌هامون مشکل‌پسند بوده باعث می‌شد ما جز راضی‌کردن خودمون، مجبور باشیم یه سلیقه سخت دیگه رو هم راضی کنیم.

برخی از کارهایتان با اولین باری که مخاطب گوش میدهد در ذهناش حک میشود.یعنی حتی اگر آدم کلیت اثر را دوست نداشته باشد اما باز هم ناخودآگاه با خود زمزمهمیکندزمانی که کاری را آماده میکنید به این مساله فکر میکنید؟

بنیامین: پاپ به نظر من همین است به اصطلاح باید بره توی مخ مردم. باید وقتی کاری را اجرا می‌کنید به این فکر کنید که این موسیقی مدام در ذهن مخاطب اجرا می‌شود به‌این ترتیب تیراژ ایجاد می‌کنید. یعنی یک آدم ضربدر چند بار کپی و چند بار گوش دادن و این‌که قرار است این آدم وقتی با آدم‌های دیگر مواجه می‌شود آن‌قدر کار در ذهن‌اش نشسته باشد که خودش نقش تبلیغی برای کار داشته باشد.

فرید جان شاید بخشی از بار این اتفاق روی دوش کلمات تو باشد شاید جالب باشد کهمخاطبانتان بدانند تو اول متن را مینویسی یا روی ملودی کار میکنی؟

فرید احمدی: هر دو. گاهی اوقات من چیزی نوشتم و دادم بنیامین که از روی آن ملودی بسازد یا برعکس بعضی مواقع هم اتفاقات جالبی برای ما میفتد مثلا آن‌که پیش آمده من ترانه‌ای نوشته باشم و بنیامین هم ملودی‌ای ساخته باشد بعد وقتی به‌هم می‌رسیم، بنیامین می‌گوید فرید این ملودی را گوش کن و من می‌بینم ترانه‌ای که اخیرا گفتم، دقیقا روی ملودی بنیامین می‌نشیند.

من چون کارهای تو را از قبل از همکاریت با بنیامین شنیده بودم، یادم هست وقتی اولینکار را از بنیامین شنیدم احساس کردم با یک فرید احمدی دیگه مواجه هستمبهخصوصاحساس کردم چقدر این فرید احمدی برخلاف چند ترانهای که قبلتر با صدای خوانندههایدیگر از او شنیدم توی فرم متحول شده مثلا اینکه حتی نسبت به طول مصرع یا موسیقیدرون کلمات تفاوتی در تو ایجاد شده بودچه اتفاقی در این همکاری نسبت به همکاری باخوانندههای دیگر وجود داشت؟

بنیامین: من قبل از خودش چیزی را بگویم. به نظرم بقیه افراد ریزه‌کاری ترانه‌های فرید و دست‌کم توی فرم را درک نمی‌کردند. دوست دارم الان بگویم که من حتی برای مدت کوتاه هم نشده که مثلا احساس کنم فقط مجبورم با فرید همکاری کنم. اما می‌دونی وقتی کارهای فرید رو می‌خونم می‌بینم چقدر حتی توی موسیقی متفاوته. به نظرم آدمای کمی این تفاوت‌رو درک کردن. بیشترشون این قابلیت‌های ترانه فرید رو انکار می‌کردن؛ شاید چون با ترانه فرید مثل بقیه ترانه‌ها براساس قالب قبلی که توی ذهنشون داشتن برخورد می‌کردن. شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کارهای فرید برای من اینه که حس می‌کنم هیچ‌وقت بار منفی به خودش نمی‌گیره. شاید این یه حسه که نشه مستند ثابت کرد اما من می‌بینم کارهای فرید حتی بعد از 10سال هم هنوز برای مخاطب حس منفی نداره.

تو چی فریدخودت این حس رو داشتی وقتی با بنیامین کار میکردی؟

فرید احمدی: صددرصد همین‌طور بود. ببین یه سری نقاط ظریف رو می‌دیدم که فقط بنیامین درک می‌کنه موسیقی سنتی است و مهم‌تر این‌که آماده بود تا براساس خلاقیت ذهنی‌اش بارورش کنه. شاید همین ترانه‌ها رو می‌شد ساده‌تر هم اجرا کرد و موفق شد مثل تجربه‌ای که من با ترانه‌های قبلی‌ام داشتم. اما چون بنیامین خودش شاعر است و بهتر درک می‌کرد.

من هم شنیده بودم بنیامین شاعر هم هست بیشتر توضیح میدی؟

فرید احمدی: بنیامین شاعر خیلی خوبی هم هست. من اگر بخوام یه سری ترانه‌نویس اسم ببرم، شاید باور نکنی، اما از بنیامین هم اسم می‌برم. یادمه یه‌بار ازم پرسیدن چرا بنیامین فقط از ترانه‌های تو می‌خونه؟ گفتم چون اگر قرار باشه کار کسی‌رو بخونه واقعا باید کارهای خودشو بخونه.

واقعیت اینه که هنوز فضای قالب موسیقی پاپ ما برگرفته از موسیقی سنتی است که میشه بهش گفت سنت واروژانی. انگار اکثر آهنگ‌سازای ما دلشون می‌خواد واروژان باشن؛ برای همین عمده ملودی‌های ما واروژان است.

برای همین دوست دارم بدونم شما دو نفر از قبل از آشناییتون هم اینقدر دغدغه تفاوتداشتید که با همون اولین کارای مشترکتون تونستید یه فرم تازهتر به فضای موسیقی پاپاضافه کنید؟

فریداحمدی: خب ما جفتمون هر روزی که بلند می‌شیم می‌گیم خب روز تازه است، پس حال و هوای تازه می‌خواد. این نگاه باعث شد وقتی به هم رسیدیم این حس‌رو در هر دوی ما تقویت کنه. و چون سلیقه‌هامون مشکل‌پسند بوده باعث می‌شد ما جز راضی‌کردن خودمون، مجبور باشیم یه سلیقه سخت دیگه رو هم راضی کنیم. این مشکل‌پسندی باعث شده در کار هردومون اثر بهتری گذاشته. البته قطعا در هر کدوم از ما، نیاز به جور دیگه‌ای کار اجرا کردن وجود داشته که وقتی ما به هم رسیدیم شاید برخورد این دو یه انرژی مضاعف تولید کرده.

بنیامین تو چطور؟ تو هم همین دیدگاهرو داری؟

بنیامین: من فریدرو تو 17 سالگی‌ام پیدا کردم. قبلش خواننده گروه سرود بودم. شاید مثل خیلی‌های دیگه، انواع تجربیاتی‌رو که به خوندن ربط پیدا می‌کرد من تجربه کردم. بعد به این نتیجه رسیدم باید شعر بگم. این حس‌رو در خودم می‌دیدم. در 17سالگی فریدرو توی یه کارگاه شعر و ترانه پیدا کردم. فرید استاد من بود. تقریبا همه چیزرو توی موسیقی یا در مورد تاریخچه و پیشینه‌اش به مرور از فرید یاد گرفتم. فرید از من یک نسل جلوتر بود و کارهاش خونده شده بود. همون اوایل که من تکنیک‌های شعرگفتن‌رو یاد می‌گرفتم، فرید به من پیشنهاد داد برو یه ساز یاد بگیر و من به پیشنهاد فرید رفتم، گیتار یاد گرفتم و شروع کردم به گیتار زدن. مثل یه هل‌دادن کوچیک بود. آدم‌هایی که روی هم تاثیر دارن گاهی با یه جمله ساده مسیر دیگری رو تغییر میدن.

روزی که وارد کارگاه فرید شدی میخواستی بنیامین بهادری شاعر یا ترانهنویس باشی یااز همون موقع میخواستی اینو به عنوان پایهای برای کار خوانندگی و آهنگسازیتاستفاده کنی؟

اصلا اون موقع به خوانندگی فکر نمی‌کردم. 17 سالم بود واقعا نمی‌دونستم دقیقا می‌خوام چی‌کار بکنم.

خب چرا مثلا نرفتی کارگاه نقاشی؟ چرا شعر و ترانه؟

به‌خاطر این‌که به ادبیات و شعر علاقه دارم ولی استعداد ذاتی من در خوانندگی و آهنگسازیه. این چیزی بود که فرید خیلی خوب در من تشخیص داد. هنر فرید در این بود که مثلا به من نگفت شعر نگو و برو آهنگسازی یا خوانندگی کن. من داشتم روزبه‌روز پخته‌تر می‌شدم و توی شعر جا می‌افتادم. فقط به من گفت توکه ملودی‌هایی می‌سازی و می‌خونی، برو یه سازی‌رو درست یاد بگیر و بزن. همین یادگرفتن یک ساز بود که تبدیل شد به بنیامینی که آهنگسازی می‌کنه.

فرید شاید بد نباشه تو هم تعریف کنی روزی که بنیامین وارد کارگاهت شد چه چیزی بینهمه ‌اونرو متفاوت میکرد؟ اصلا فکر میکردی یه روزی کنارش آلبوم بدی؟

فرید احمدی: اصلا فکر این‌که خواننده بشه نمی‌کردم. توی همون جلسات شعرخوانی و گاهی قدم‌زدنای بعد از کارگاه، متوجه شدم چقدر می‌تونه ذهن خلاقی توی موزیک داشته باشه.

بنیامین: بذار من بگم! فرید نمی‌خواد از خودش تعریف کنه. من رفته بودم توی اون کارگاه که چیزی یاد بگیرم و فرید به‌عنوان استاد اون کارگاه تشخیص درستی درباره من داشت. اصلا به من نگفت شعر نگو! کما این‌که می‌بینی هنوزم من‌رو شاعر می‌دونه.

این حرفا تعارف نیست. فرید اگر اون‌قدر خوب کار نکرده بود، در طول این سال‌ها من، دست‌کم، یک‌بار وسوسه شده بودم که یکی از کارهای خودم‌رو بخونم.

چون توی جامعه ما متاسفانه همیشه نقش ترانهنویس کمتر مورد توجه قرار میگیرهاینتمجیدی که تو توی همه گفتوگوهات از فرید داری، فارغ از بحث شاعر بودناش به نظرمبرای جامعه امروز ما خیلی آموزنده است.

بنیامین: اصلا من همیشه گفتم مغز متفکر گروه ما فرید احمدیه. شانس گروه ما بوده که ما چند نفر به درک مقابلی از هم رسیدیم. این درک متقابل به هسته‌ای بدل شده که پتانسیل حرکت روبه جلوی ماست. به‌نظرم در هر کار موفق این اتفاق می‌ا‌فته. مثلا من به‌واسطه آشنایی که با حمید جبلی دارم، می‌بینم چه‌قدر این درک متقابل آقای جبلی و آقای طهماسب توی موفقیت این دو نفر نقش داشته.

همکاری شما واقعا بر مبنای یک نیاز و درک اصول حرفهای شکل گرفته و ادامه داره یا رویرفاقت استوارهیعنی تو بهعنوان آهنگساز و خواننده این نیاز را احساس میکنی که بایدبا فرید احمدی کار کنی؟

بنیامین: تردید نکن اگر یک روزی احساس کنم بار این همکاری روی دوش رفاقت افتاده، دیگه این همکاری برای من مزه نداره. اما واقعیت این‌که اصول حرفه‌ای و نیاز کاری است که این همکاری‌رو تداوم بخشیده.

فرید احمدی: ببین من هم همیشه این‌جوری فکر کردم که دوستی ما سر جای خودش، اما اگر قراره همکاری کنیم، باید اتفاقا به‌خاطر همون دوستی، کار ما بهترین باشه. من همیشه گفتم که اتفاقا دوستی من با بنیامین سبب می‌شه من سعی کنم آن‌قدر خوب باشم که اگر خدای نکرده یک روزی دوستی ما هم بهم خورد، بازم ما با هم کار کنیم؛ یعنی همیشه انتخاب اول‌اش باشم.

بنیامین: به نظرم مخاطب ما هم باید به بخش حرفه‌ای‌اش توجه کنه، اصلا دوستی ما نباید مهم باشه.

در جامعه ما درحالحاضر بسیاری افراد فقط بهواسطه تعارفات روی این تداومهمکاریهاشون اصرار میکننمن میخواستم مخاطب ما ببینه که دو حرفهای فقطبهواسطه دوستی نیست که همکاری رو تداوم میبخشن.

بنیامین: اگر نیم ساعت زودتر این‌جا بودید و می‌دیدید که در مورد کارمون چگونه صحبت می‌کردیم، شاید می‌گفتید چقدر ناراحت‌کننده باهم حرف می‌زنن. چون این‌جا به دست آوردن نتیجه مهم‌تره.

فرید احمدی: ما اصلا در مورد کارمون ملاحظه کاری نداریم.

بنیامین: ملاحظه‌کاری اگر باشه بالاخره یک جا باعث افت کار می‌شه و افت نتیجه هم برای همه طرف‌ها ضرر به همراه داره.

فرید احمدی: شاید چند دقیقه برای هم تلخ بشیم، اما می‌دونیم که این تلخی چند دقیقه‌ای نتیجه شیرینی به‌همراه داره. من شاید برای آدم‌های دیگه توی همکاری کوتاه بیام اما ما برای هم‌دیگه اصلا کوتاه نمی‌آییم.

همه کارهای شما عاشقانه استدر این مسیر، هدف خاصی داشتید و دارید؟

بنیامین: روز 14 اسفند 84 آلبوم اول ما منتشر شد و فردا صبح‌اش کنفرانس خبری داشتیم درباره آلبوم، من و فرید متنی 10خطی آماده کردیم که قبل از این‌که خبرنگاران سوالی بپرسن و من خوندم که به نوعی مانیفست کار ما بود.اون متن 10‌خطی مضمون‌اش این‌ بود که چرا ما فضای عاشقانه‌رو انتخاب کردیم. گفتیم که، به‌اعتقاد ما، عشق میان‌بری هست برای حل همه معضلات اجتماعی. عجیب این‌که توی اون کنفرانس هیچ‌کس درباره اون متن سوالی نکرد. مثلا یادمه خبرنگاری درحالی‌که سی.‌دی دست‌اش بود، پرسید: این آلبوم چند تا تراک داره؟ من خنده‌ام گرفته بود که آلبوم که توی دستشه، چرا خودش نگاه نمی‌کنه.

واقعا فکر میکنی دوست داشتن میتونه دنیا رو نجات بده؟

فرید احمدی: ما قصد داریم با پرداختن به این مساله دست‌کم تلاش خودمونو انجام بدیم. ببین بذار جور دیگه‌ای بگم.

من معتقدم بیشتر ناهنجاری‌هایی که مردم در جهان با اون درگیر هستن، از فقدان دوست‌داشتن شکل گرفته است. سرمایه‌دارهایی که تلاش می‌کنن تمام سرمایه رو مال خودشون کنن، اگر یاد بگیرن آدم‌های دیگه رو هم دوست داشته باشن، هرگز برای افزودن سرمایه، دست‌زدن به هر عملی‌رو مجاز نمی‌دونن. سر منشأ خشونت‌ها و بی‌عدالتی، اینه که آدم‌ها مهربون نیستن. توی اون متنی که بنیامین بهش اشاره کرد گفته بودیم ما معتقدیم عشق دارویی برای درمان دردهای بشره و ما می‌خواستیم ترغیب کاری‌رو انجام بدیم که به اون باور داریم هرکس هم فکری کرد که با ما همراه می‌شه و هرکس هم که اعتقاد نداره ما که کاریش نمی‌تونیم بکنیم؛ پس بذار ما خودمون باشیم.

حالا اینکه دوست دارید دوست داشته باشید یا دوستتون داشته باشن؟

فرید احمدی: مهم اینه که دوست‌داشتن در جریان باشه.

مساله اصلی، در جریانبودن محبته و بقیه چیزها بعد از این قرار میگیره.

بنیامین: خیلی زیاد. شاید به‌خاطر این‌که خواننده بیشتر مورد توجه قرار می‌گیره، این نمونه‌ها برای من بیشتر پیش اومده. خیلی از پیام‌هایی که دریافت می‌کنیم، اینه که مثلا می‌گن این کار شما، حال مارو خوب می‌کنه. این شاید ساده‌ترین و بیشترین جمله‌ای باشه که دریافت می‌کنیم.

فرید احمدی: برخی مخاطب‌ها هستن که ما مستقیما می‌شناسیم‌شون و شاید، خیلی‌ها هم باشن که با ما مستقیم در ارتباط نیستند، اون سری اول، تمامی کنسرت‌های بنیامین‌رو می‌یان و حتی یکی‌شو هم از دست نمی‌دن. یادمه از یکی‌شون پرسیدم چرا این‌کارو می‌کنی؟ گفت توی یک دوره‌ای از زندگی که احتمال داشت توی سراشیبی خیلی بدی بیفتم با شنیدن کارهای شما و ترانه‌هاتون، من به یک تعادل رسیدم و حالم بهتر شد. این‌ها نمونه‌های ساده و دم‌دستیه؛ مساله اصلی، همون بهتر شدنه حال آدم‌هاست. بعضی چیزهارو نمی‌شه درمان کرد اما دست‌کم می‌شه تلاش کرد تا روندش کندتر بشه. برای ما دوست داشتن، تلاش برای بهترشدن و کندکردن روند مشکلات و معضلات دنیای امروزه؛ نه فقط کار من و بنیامین بلکه من معتقدم هرکسی هرجایی کار خوبی انجام می‌ده، یه‌جور زیبایی داره به جهان اضافه می‌کنه.

اخیرا ترانهای منتشر کردید به اسم «تا حالا عاشق شدی؟» این یهجور بهچالشکشیدنآدمها برای درک مفهوم دوست داشتن و عشق نیست؟ چون همه فکر میکنن بالاخرهیکبار عاشق شدن، آیا میخواستین با طرح این سوال، آدمهارو به این فکر بندازین که هردوستداشتنی عشق نیست؟

فرید احمدی: از همون دست کارهایی است که من شعری گفته بودم و بنیامین هم ملودی‌ای ساخته بود، یه روز که هم‌دیگرو دیدیم. بنیامین گفت یه ملودی جدید ساختم، من هم دیدم شعرم درست روی ملودی‌اش قرار می‌گیره. آدم‌ها با شنیدن این ترانه اون حسی‌رو که فکر می‌کنن عشق بوده یک‌بار بررسی می‌کنن. تلاش داریم حال آدم‌هارو خوب کنیم؛ این‌که اکثر مخاطبای این ترانه، کسی‌رو از دست دادن. این بغض از دست دادن، فقط در شرایطی که مخاطب احساس کنه یک نفر دیگه داره حرف دلش‌رو میزنه و آدم‌های زیادی با همون حس درگیرن باعث می‌شه، آدم آروم بشه.

بنیامین: اصلا بعضی وقتا هجران در وصل هم اتفاق میفته منتها سطحش خاکستریه و تو فقط عذابشو می‌کشی. مثلا کسی که دوستش داری، کنارته اما انگار یه بخشی از صدات به اون نمی‌رسه. در عین این‌که‌ داری باهاش حرف می‌زنی اما انگار این هم‌صدایی کامل نیست. انگار بخشی از ارتباط قطع شده.

چراغهای همسخنی تاریک است!

بنیامین: واقعا انگار یکی از چراغ‌های رابطه تاریک است.

پس برای همین توی بیشترکارهاتون یه‌جور دلتنگی دیده می‌شه؟ حتی کاری اگر ریتمی تند و شاد داره، بازم این دلتنگی حس می‌شه.

فرید احمدی: الزاما یه دلتنگی زمینی بین دو تا آدم نیست. انگار این حس هجران یه جور سرنوشت تاریخی ماست. انسان همیشه میل به رسیدن به جایی دیگه داره شاید به‌خاطر هبوط، آدم روی زمین همیشه دلتنگی داره.

بنیامین: چیزی که نیما وارسته به‌عنوان تنظیم‌کننده نقش زیادی درش داره اینه که ما سعی کردیم حس موسیقی شرقی رو در کنار موسیقی غرب قرار بدیم؛ تلفیقی که نیما بیشتر توی اون نقش داره.

قرار نیست ما برای متفاوت شدن روی همه سنت و هویت‌مون پا بذاریم. به‌روزشدن وقتی ارزش داره که بتونی روی بستر هویتی خودت ایستاده باشی.

برای همین با وجودی که ازت استقبال هم میکردن نخواستی از ایران بری؟

بنیامین: جدیدا به اصالت و هویت اعتقاد زیادی پیدا کردم. جغرافیا روی کارت تاثیر می‌ذاره. توی این شهر در هر دوره‌ای از زندگیم دوستایی دارم که خاطره‌هایی زیادی برای من ساختن. این زندگی‌رو خیلی قشنگ‌تر می‌کنه. خیلی چیزهام در کنار همین آدم‌ها شکل گرفته و سخته عبورکردن از همه‌شون.

فرید احمدی: همون محبتی که گفتم شکل گرفته.

بنیامین: من‌ «دنیا دیگه مثل تو نداره»رو که ساختم در رودهن دانشجو بودم. ملودی این کارو من توی کلاس ساختم؛ کنار بچه‌هایی که گردوخاک کلاس‌رو با هم تجربه کردیم. حالا من چون کارم گرفته، بلند شم برم یه جای دیگه؟

من البته اون‌ور کنسرت داشتم و اون‌جارو هم دیدم. شرایط زندگی در اون‌جا و این‌که از لحاظ کاری اون‌ور چه شرایطی هست. اما این تهران برای من بهترین جای دنیاست.

شما توی کارتون خیلی به جزییات و بهخصوص اشیا اشاره میکنیدشاید این بیشتر بهفرید هم برگردهاین یه جور برنامه است یا روند زندگی با همه سادگی و جزییاتش و مدلنگاهتون به اطراف، این توی کارتون شکل داده؟

فرید احمدی: ما، به‌عنوان هنرمند، نباید خیلی از زندگی و جزییاتش جدا بشیم. چیزی که اطراف ما هست، حق داره در شعر حضور داشته باشه. ضمن این‌که من با همه این‌ها حس می‌گیرم و دوست‌شون دارم. هر یکی برای من بخشی از زندگی محسوب می‌شن. پس می‌تونن فرصت حضور در شعررو داشته باشن و وقتی وارد اثر هنری می‌شن، پتانسیل بیشتری هم پیدا می‌کنن.

بنیامین: هر شیء که نباشه ما شاید یه‌جوری به‌خاطر نبودش بهمون سخت بگذره. مثلا همین بخاری برقی مارو چند وقت از سرما محافظت کرد. می‌بینیم اونم نقش پر رنگی توی زندگی و آسایش ما داشته. ضمن این‌که آثار بزرگ هنری از فیلم... جزییاته. ببین همین گوشی تلفن همراه پر از جزییاته؛ بعد صنعتی‌شو حذف کن. این جزییاتی که کنار هم قرار گرفته و این‌همه امکانات در اختیار ما قرار می‌ده؛ فکر ساختنش و اجراش، یه‌جور اثر هنریه هر یک از کارهای ما هم برشی از زندگیه؛ انگار یه تابلویی از بخشی از زندگی است.

شما دو تا گفتید دوست داشتنرو تشویق میکنیداما بهواسطه شدت علاقه علاقهمندانیکه دارید شاید بخشی از آزادی و آرامشتون به خطر بیفتهمعذبتون کنهاین دوستداشتنرو چطور میپذیرید؟

بنیامین: این چیزی که تو شاید اسم‌شو بذاری معذب کردن، در حقیقت توجه کردنه. اگر این توجه نباشه شاید جون مارو بگیره برای ادامه کار.

اینکه نتونی راحت بری خرید یا با خانوادهات بری بیرون بدون اینکه کسی بیاد جلو و بخوادمثلا عکسی بگیره سوالی بپرسه؛ این محدودیت نیست؟

بنیامین: این توجه یه امتیازهایی به‌همراه داره که اصلا قابل قیاس با اون محدودیت نیست. هر کسی که به یه محبوبیتی رسید و حس کرد مخاطب‌اش با توجه کردن داره آزارش می‌ده دروغ میگه یا فکرش مشکل پیدا کرده. چون تمام هدف‌اش این بوده که مخاطب‌اش بهش توجه بکنه یا نمی‌تونی بگی من توجه‌رو به شرط و شروطی و شکلی که دلم می‌خواد، دوست دارم.

فرید احمدی: تنها چیزی که مثلا منو نگران می‌کنه اینه که حس می‌کنم نمی‌تونم اون توقعی‌رو که از من هست و به‌واسطه این شهرت برآورده کنم. برآورده شدن توقع کسانی که دوستت دارن شاید بیشترین حس معذب بودنه‌رو به آدم بده.

آلبومتون بالاخره قراره کی در بیاد؟

بنیامین: ببین ما که چیزی‌رو به مخاطب‌مون پیش فروش نمی‌کنیم که نگران دیرکردش بشیم. این دلتنگی که مخاطب برای شنیدن کارهای ما داره البته در ما هم هست. بخشی از این دلتنگی‌رو سعی کردیم با انتشار تک‌آهنگ‌هایی برطرف کنیم. دل‌مون می‌خواد به اون استانداردی که مد نظر ماست و مخاطب‌مون‌رو راضی می‌کنه، برسیم.

هنوز نرسیدید؟

بنیامین: می‌رسیم نزدیکیم. بخشی از آلبوم که مربوط به ماست با یک‌ماه کارکردن آماده خروجی می‌شه. البته در شرایطی زندگی می‌کنیم که برای انتشار یک آلبوم، تقویم خیلی دست‌وپای مارا می‌بنده. ما کلا دو تا زمان استاندارد داریم که می‌دونیم مردم آلبومو توی شرایط خوب و مناسب می‌شنون و ما امسال هر دو فصل‌رو از دست دادیم.

معمولا اوایل بهار فصل مناسبی است؟

بنیامین: آره ولی عید پیش‌رو به درد ما نمی‌خوره برای انتشار آلبوم. ذهن مردم برای این آلبوم آماده نیست. توی بهار هم که قراره انتخابات برگزار بشه؛ ما سال 88 این تجربه رو داشتیم که آلبوم اردیبهشت منتشر شد و برخورد به وقایع انتخابات و همه توجهات رفت سمت دیگه. ولی ما آماده‌ایم تا نهایتا با یک‌ماه کار را در وقت مناسب‌اش منتشر کنیم. ما 20 قطعه‌رو تک‌آهنگ منتشر کردیم و تا روز انتشار آلبوم باید ببینیم کدوم کار مناسب اینه که با توجه به شرایط در آلبوم قرار بگیره.

این چند تا قطعهای که به صورت تکآهنگ منتشر کردی به اندازه یه آلبوم کامل بوده ونگران نیستی آلبوم برای مخاطب شنیده شده باشه؟

بنیامین: سعی کردیم کاری که منتشر شده توی آلبوم نیاد یا دست‌کم با تنظیم جدیدی منتشر بشه. من قول الکی نمی‌دم برای همین وقتی به مخاطبم می‌گم منتظر باشه مطمئنم مخاطبم با شنیدن آلبوم به من حق می‌ده که این‌همه وسواس داشتم روی انتشارش.

حالا که بحث عید شد دوست داشتم بدونم برای شما، دو نفر، عید، بهعنوان روزی که بخوایدخودتونرو تغییر بدید اهمیت داره؟

فرید احمدی: آدم باید هر روز دنبال تغییر باشه اما نوروزها یا سالگردهای تولد، بهانه‌های خوبی هستن که بتونی خودت‌رو در معرض این فرصت تغییر قرار بدی.

برای سال جدید برنامه خاصی داری؟

فرید احمدی: دوست دارم کارهایی‌رو که قبلا عقب افتادند یا نیمه‌تموم بودن به سرانجام برسونم. گاهی وقتی قراره جایی بری، چمدون‌رو می‌بندی، بعد یادت می‌افته یه چیزی‌رو جا گذاشتی. می‌خوام این جاافتاده‌هارو بردارم و به سرانجام برسونم.

تو چی بنیامین؟

بنیامین: من هر روز که بیدار می‌شم می‌گم این یه‌روز تازه است برای همین شاید یک روز قبل از سال جدید و روز بعدش خیلی تغییری در مدل زندگی‌ام ایجاد نشه. اما واقعیت اینه که ما سال‌هارو با نوروز می‌شمریم؛ به‌هرحال این حس‌رو در همه ایجاد می‌کنه که وقت تازه‌شدنه. من همیشه حس می‌کنم انگار دقیقا سال که تحویل می‌شه درختا سبز می‌شن تا دیروز این حس‌رو نمی‌بینی اما فردای سال تحویل تو حس می‌کنی درختا واقعا سبز شدن. این‌هم از اون چیزاییه که انگار در فرهنگ ما وجود داره و مال این جغرافیاست در هیچ کجا، این سال جدید‌رو با حس تازه‌شدن زمین یک‌جا نمی‌بینی.

اما اگر الان بگی قراره سال 92 چی‌کار بکنی باید بگم دنیارو عوض می‌کنم.

واقعا فکر میکنی بتونی؟

بنیامین: آره سال دیگه که حرفای جدید زدیم، می‌بینی.

نکنه قراره آلبومت اینکارو بکنه؟

بنیامین: فکر می‌کنم خودم از آلبومم مهم‌ترم. می‌دونی شاید فردا من و فرید یه جمله‌ای پیدا کنیم که به‌جای این‌که بخونیمش قابش کنیم و اون جمله تغییر مثبتی در جهان ایجاد کنه. این برای من خیلی مهم‌تره.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۷

نظرات  (۱)

بنیامین جان مصاحبه زیبایی بود امیدوارم زودتر آلبوم قشنگت بیاد و مارو شاد کنی.بعدش بیایم کنسرت و کلی حال کنیم و جیغ بکشیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی