دوستان بنیامینی توجه داشته باشند شعر هایی که به طور اختصاصی سراییده میشود در کنار نام شاعر ترانه علامت * نمایش داده میشود.
قاصدک
غروب کردم ام اما به صبح نزدیکی ....
همه زخم دنیا رو جسم منه....
همیشه شکستن واسه شیشه نیست....
یه وقتایی باید دلت بشکنه....
همه جای این شهر پر از عطر توست ،کدوم راه منو سمت تو می بره....
کدوم قبله باید سجده کنم،کدوم قاصدک سمت تو می پره...
به هرکی رسیدم شبیهت نشد،من از تو تو قلبم بتی ساختم...
مگه میشه باشی و عاشق نشد،دارم اعتراف می کنم باختم....
♫♫♫♫♫♫
یه جا بند نمیشم بدون تو من،فقط خاطِرت رو میخوام یه بند...
همه خاطراتتت عبور می کنه،توهم مث من باش چشماتو ببند...
♫♫♫♫♫♫
تو رفتی که این ساعتا بعد تو ،همش رفتنتو پژواک کنند...
یا که قاب عکسای خاکی تو با چشمای خیس و ترم پاک کنم...
همه جای این شهر پر از اسم تو ست،همه جا و دیوار به دیوار شهر
منو سمت آرامشت سوق بده،منو زیر تیغ نبودت نبر
♫♫♫♫♫♫
همه جای این شهر پر از عطر توست ،کدوم راه منو سمت تو می بره....
کدوم قبله باید سجده کنم،کدوم قاصدک سمت تو می پره...
به هرکی رسیدم شبیهت نشد،من از تو تو قلبم بتی ساختم...
مگه میشه باشی و عاشق نشد،دارم اعتراف می کنم باختم....
* شاعر : میثم قاسملو
دلم باران احساست را میخواهد...............
مرگی به نام زندگی
جدا ماندن از کسی که دوستش داری
فرقی با مردن ندارد پس عمری که بی تومیگذرد
مرگیست به نام زندگی
وباز هم گریه
الآن داره بارون میاد
نمیدونم این چه حکمنیه که هر وفت واست چشام خیس میشه و می باره
،فقط آسمونه که باهام همدرد میشه...................و باز هم گریههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه............
یه کوچه ، زیر بارون یه آدم ، با چشم گریون
"یه خونه" که قد یه دنیا برامون پر از خاطراته پر از ماجرامون
یه خونه که نیستی......که نیستی......
چه حیف شد که نیستی........................
(وباز هم گریه)و...............
تقدیمی از : مویینا
خودت رفتی اما عشقت نرفته........
راه عشق
به خوابم بیا
رفتی چه ساده
یه نسیم سحری پیچیده توی کوچمون
منویادنسیمم میندازه
یادزمانی که میخواستم عاشق شم
منویادتصمیمم میندازه
رفتی چه ساده،کجایی دلداه
ببین عاشقت تومسیرباده
نمیتونم سرکنم،روزهای بی تورو
ای وای بچمون به یادت افتاده
قراربودآخه،باهم پیربشیم
بارفتنت گفتی،اونجانمیرسیم،آی نسیم
حالابااین قلبی که دارم،نمیدونم
به پیری برسیم نرسیم،آی نسیم
این همه یادگاری که ازتومونده برام
هیچ کدوم خودت نمیشه واسم
کی میبینمش دوباره خدایا
آخه براش بدجور دلواپسم.......
*ترانه سرا: پوریا مصطفوی
باشد خیالی نیست از این بی وفایی ها
من مشق گریه هایم مانده است...
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...
چقدر آسون میگی میری
چقدر آسون میگی میری
تو مسئولی پیش چشمام
همون چشمایی که دارن
به پاکی نگات ایمان
چقدر آسون میگی میری
تو مسئولی پیش دنیام
همون دنیایی که سادست
میفهمه معنی پیمان
بیا برگرد تو مسئولی
تو میبازی به این تقدیر
جزای عشق سنگینه
تو میسوزی از این تقصیر
دارم شک میکنم کم کم
به خواهش های پر حسرت
بیا برگرد تو مسئولی
ببین فرصت هنوزم هست.
تقدیمی از: نی نا
نیمکت
تو این بارون تک و تنها
نبودت نشده عادت
هنوزم جای تو خالی
میمونه روی این نیمکت
همین نیمکت که هر لحظه
تو برف و خش خش برگا
من و تو پیش هم بودیم
کنار هم، همین اینجا"
*ترانه سرا: پوریا زمانی
رفتی
در هحوم خستگی ها
مثل ماه چه بخواهد؟!!! "
تنهام نذار خدا
تنهام نذار خدا بین این آدما
اینجا همه یخن قلبا همه سیاه
تنهام نذار خدا دست من بگیر
بشنو صدای من پیشم بمون همین
تنهام نذار خدا حالِ منُ ببین
روحم شده طلسم جسمم همه اسیر
تنهام نذار خدا این جا هوا بده
تنها شریک من اندوه و حسرته
تنهام نذار خد ا این غم همیشگیست
رویا ی سبزِ من با توست که ماند نیست
تقدیمی از : نی نا رزمی
(( لحظه ای آرامش ))
وقتی که تو فکر میکنی
وقتی که تو فکر میکنی
دنیا پر از سکوت میشه
انگاری هیچکس نیمخواد
ذهن تو اشفته بشه
وقتی یه جا خیره میشی
دوست دارم غرق شم تو نگات
فکرتُ زودتر بخونم
ببینم پیش کی کجاست
وقتی که انگشتای تو
گره میشه لای موهات
میفهمم باز غبار غم
نشسته روی شونهات
حالت فکر کردن تو
حال عجیبیه برام
با واژه توصیف نمیشه
در میمونم توی کلام
وقتی که تو فکر میکنی
دوست دارم راهی شم باهات
اخه میخوام جون بگیرم
از انعکاس لحظه هات
نِی نا رزمی
من و تو
من و تو عادتیم فقط برای هم
من و تو دست دادیم تو دست غم
من و تو صورتامون فقط میخنده
ولی خب عشق در به رومون میبنده
مثل دوست داشتنی که از سر زورِه
دلامون باهم نیست خیلی از هم دوره
خونمون ویرونست واسه عشق کافی نیست
توش محبت خوابه واسه هم جایی نیست
چرا مجبور شدیم تن به اجبار بدیم
اینجوری میسوزیم داریم از دست میریم
تقدیمی از: نِی نا رزمی
تو راهی که دارم قدم میزنم
تو راهی که دارم قدم میزنم
همه فکرم اینه که باشی همین
مگه میشه از خواستنت دست کشید
من از عشق تو گم شدم رو زمین
تویک عمر بودی اینجا ولی
چشام بسته بود جاتُ خالی ندید
تا یک شب تو خوابم حس شعر من
به اغوش تو لمس رویا رسید
تو راهی که دارم قدم میزنم
کنارم تو باشی حال من بهتره
میخوام از خودت بشنوم من کیَم
ببینیم که این راه ما رو کجا میبره
تقدیمی از: نی نا رزمی
شاید عشقت برای من
مثل بازی شطرنجه
یه جاش مشکی و بارونی
یه جاش روزای پربرفه
ولی میخوام بمونی تو
بمونی مرد این بازی
دیگه هیچ جور نمیبازم
از این دنیامیشم راضی
رخ ماهت توی خوابم
همیشه برتر از رویاست
دلم بی شاه چشمونت
تو بازیمون تک و تنهاست
نکن کیشم تو این بازی
بذار مات نگاهت شم
بگو از چی گریزونی
بخوای سربازتم میشم
تقدیمی از : نی نا رزمی
ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧــــــﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾـــــﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
دست هایم را بگیر
دستهایم را بگیر
من قلبم را کف دست گرفته ام
شاید احساس نابم را لمس کنی
* ترانه سرا: آناهیتا
هربار که به من نزدیک می شوی
از من فاصله بگیر
هر بار که به من نزدیک می شوی
فکر می کنم می توان زندگی را دوست داشت!!!
آناهیتا...
این روزها .. .....
این روزها
نمازم را شکسته می خوانم
چهار فرسخ دور مانده ام از آن روزها
لعنت به روزهای بی تو ...
*ترانه سرا: آناهیتا
برای دوست داشتنت از من.................
برای دوست داشتنت از من
دلیل می خواهند
نازنین
چشمهایت را قرض می دهی...!
آناهیتا...
هنوز.........
نوشتنم را بهانه ای نیست
جز گفتن اینکه
بعد از تو
به هیچ اویی اجازه ی ما شدن نداده ام
هنوز...
آناهیتا..
راست یا دروغ..........
فقط برای یک بار.. .... ....
برو
از اینجا برو
فقط
یک بار برگرد و نگاهم کن کوتاه
اگر توانستی باز هم برو ....
آناهیتا
"بی سر و سامان"
در مسیر هر دو چشمانِ سیاهِ پُر تَبَت
در شَبِ موهایِ مشکین رنگِ پُر پیچ و خَمَت
در شراب لعل هر دو لَبِ چون جامِ جَمَت
در نماز پُر نیاز و سجده های هر شِبِت
غرق گشتم،
غرق گشتم همچو موری در یَمِ چشمانِ تو
گشتم آواره و مجنون، بی سر و سامانِ تو
بر دو چشم مثل درّ و مملو از مرجانِ تو
گشته ام بی تاب و مست و مات و موی افشانِ تو
*ترانه سرا: پوریا زمانی
روزگار است دیگر می گذرد اما .... ...
به حماقت های کودکانه ات خنده ام می گیرد
به حذف نامم از لیست دوست داشتنهایت
شکستن تمام من برایت چه ساده بود
روزگار است دیگر
می گذرد اما .... خودت می دانی چه می گویم
تلخ است اما بماند حرفهای سر به مهر من...
*ترانه سرا: آناهیتا
میروم اما................
من سوگوار نبودنت نیستم!
من شرمسار اینهمه تحملم ...
دیگر از پشت پنجره ی مه گرفته به انتظارت نمی نشینم
دیگر برای نبودنت بی تابی نمی کنم
میروم اما مردانه و پر غرور میروم...
*ترانه سرا: آناهیتا
از تو می نویسم
دارم از تو می نویسم
اما روحت از نوشته هایم خبر ندارد
ایرادی ندارد یاد تو به نوشته هایم رنگ می دهد
شاید
دیگری بخواند و آرام گیرد
ذهن پریشانش
*ترانه سرا: آناهیتا
شاید............
شاید وسوسه های سیب تو را به این حوالی آورده بود
و شاید شعرهایی که در گلویت گل کرده بودند
ببین سطح زمین بی تو چه صاف است
تو مثل قطاری بودی که انبوه تنهایی را می کشید
در باران و بخاطر یک گنجشک از خط خارج شد
*ترانه سرا: مجتبی اصغری
گاهی اوقات
گاهی وقتها دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری و برایش چای بریزی
گاهی وقتها دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقتها دلت کسی را می خواهد بروی بنشینی
فکر کنی و برایش بنویسی
گاهی وقتها آدم چه چیز ساده ای را ندارد!
*ترانه سرا: آناهیتا
همین که.................
اداره ی سانسور نیز روزی عاشق میشود
بیا قراری بگذاریم در همین عمر کوتاه
در همین مرخصی ساعتی
دستت را بده
تا بگردیم دور تا دور دایره های قرمز
روی صفحات پرینت
اداره ی سانسور نیز روزی عاشق میشود
*ترانه سرا: مصطفی پور نجات
وقتی نگاهی از تو می گریزد
خاطره ای از تو خلق میشود
*ترانه سرا: آناهیتا
http://anahita0098.blogfa.com/
حق دارند این چشم ها
اگر هنوز هم خیره می شوند به دور دستها
این چشم ها پشت سر مسافرشان آب ریخته اند....
*ترانه سرا: آناهیتا
http://anahita0098.blogfa.com/
زیر بارون، تو خیابون - دستای تو رو می گیرم
عاشقونه، بی بهونه - از لبات بوسه می گیرم
با یه لبخند همه دنیام - می شه اونجا که تو هستی
همه دنیامو می ریزم - پای اون عهدی که بستی
کاشکی بارون فقط امشب - واسه ما تا صبح بباره
عشقمو تا آخر عمر - میون دلت بذاره
توی دریای وجودت - خودمو جزیره دیدم
توی دریای وجودم - نقش عشقتو کشیدم
کاش خدا وجودتو از - دل دیوونم نگیره
اگه یک روز تو نباشی - بارونم می ذاره میره
*ترانه سرا: پوریا زمانی
چگونه می توان به یاد آورد خاطرات را
از پشت شیشه های مات غربتی که
فاصله کدرش کرده
*ترانه سرا: آناهیتا
زیر پایت نشستند دیوانگان تا از سرم افتاد
خاطرات مثل همان سنگ افتاده بر ته جاه
تدبیر عاقلان بی اثر است
بگو بروند
بحث سنگ نیست فکرت از سرم افتاده
*ترانه سرا: آناهیتا