هیف این گروه همدل اما .......................
پدر داغدار نیما وارسته گفت: «امروز شما ناظر مردی هستید که غمبارترین مصیبتی که برای یک فرد میتواند پیش بیاید، برایش پیش آمده.» و بعد جمعی که آنجا بودند و بیشتر از دوستان نیما و نوازنده و آهنگساز بودند را «فرزندان خود» نامید و از آنها خواست یاد نیما را زنده نگه دارند و از «بنیامین» خواهش کرد برنامهای که قرار بود در ارومیه با نیما داشته باشند و مصادف با شب هفت او میشود را برگزار و یاد نیما را در آنجا زنده نگه دارند.
بعد علی ضیا از فرید احمدی دعوت کرد که برای صحبت پشت تریبون قرار بگیرد. فرید گفت: «هوا بوی نم گرفته/ دوباره دلم گرفته/ صدای گریه بارون/ تو خیابون دم گرفته» و بعد از شور زندگی و خوبیهای نیما گفت و ضمن تسلیت از صمیم قلب به خانوادهاش، از آنها خواست آنها را فرزندان خودشان بدانند و از جدیت نیما گفت که «وقتی برای یک نفر ساز میزد، انگار برای کل دنیا ساز میزد.» و احترامی که او به مخاطب میگذاشت و به کارش اهمیت میداد و گفت که همهشان چهقدر داغدارند.
مهمترین نکته صحبتش همان بود که یک بار دیگر بر آن تاکید کرد؛ اینکه آنها مثل فرزندان این پدر و مادرند. بنیامین آنجا با چشمان اشکبار ایستاده بود. کسی که در مدت کمتر از یک سال دوبار داغدار شده بود. بار قبل یک نفر مثل یک صاحبعزا کنارش ایستاده بود که کم از اعضای خانوادهاش نبود برایش و حالا خودش رفته بود و داغش را به دل همه و به دل داغدیده بنیامین گذاشته بود. نمیدانم اگر بنیامین آنجا پشت تریبون میرفت، چه میگفت.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باید پای صحبتهای بنیامین نشسته باشید تا بدانید چهقدر به گروه همکارانش تعلق خاطر دارد و واقعاً او یک بار دیگر به معنای واقعی کلمه داغدار شد. چند ماه قبل ستون زندگی شخصیاش؛ همسرش رفت و حالا ستون موسیقایی گروهش. گروهی که چندین سال با هم زندگی و کار کرده و تازه آلبومشان را به سرانجام رسانده بودند و کنسرتهایشان آغاز شده بود. حتماً همه اینها امتحان الهی است و بنیامین خودش اهل این اعتقادها و باورهای معنوی است و لابد باز هم از این امتحان با مدیریت صحیح میگذرد؛ اما چهقدر سخت است افسوس از دست دادن هنرمندی مثل «نیما وارسته» و چهقدر سخت است جایگزینی آن همه زندگی و همراهی او با گروه بنیامین که حاصلش این همدلی بینقص بود. شیشه همدلیهای آنها ترک برداشته و زلزله افتاده است در این ساختمان. نه به خاطر اتمام این دوستیها که آن دوستیها معتبرتر شده است، به این خاطر که یکی از آنها ناگهان و بیخبر پر کشید و رفت.
نیما با خیلیها کار کرده بود، از جمله با حمید عسکری که این اواخر کنسرتهایی را هم در ایران و خارج از کشور برگزار کرده بودند. همو که بیتابیاش بر همه تصاویر روز بدقه نیما نقش بسته. مثل رضا تاجبخش نازنین که یکریز مثل ابر بهار گریه میکرد. نیما در گروههای دیگر هم بود، اما این حضور کمتر از گروه بنیامین حالت گروهی داشت. آنها یک کُلِ بههمپیوسته شده بودند. چند سال آخر را مدام در آن استودیوی خیابان فاطمی بودند و چه وسواسی داشت بنیامین برای آنکه نشان دهد در این گروه هر کس کار خود را دارد و واقعاً هم یک گروه خوب موسیقیایی درست شده بود؛ هر چند که بههرحال خواننده بیشتر از همه توی چشم است و شناخته میشود.
آنها حدود داشتند و محدوده و علاقه به همکاری و رفاقت. داشتند برنامهریزی میکردند برای یک همکاری که حالا حالاها ادامه داشته باشد و خلق کند. آلبوم «بنیامین 93» محصول همدلیهای این سالهای آخر بود که -خوب یا بد- مستقل و منسجم بود، چه در سبک و سیاق و چینش اشعار فرید احمدی، چه در نوع خواندن بنیامین و چه در موسیقی و تنطیم که پیوسته و مثل یک کلِ تکهتکه بود. همه اینها حاصل دانش و سلیقهای است که نیما وارسته طی سالیان به دست آورده و حالا دیگر در عین جوانی، یک موزیسین باتجربه و صاحب سلیقه بود. البته بر آنچه قرار بود به عنوان بنیامین 93 منتشر شود، غم پاشیده شده بود با درگذشت ناگهانی همسر بنیامین و حالا بر این گروه منسجم و خوب ضربهای سخت خورده است با کوچ ناگهانی نیما از تار و پود آن.
ذوقی چنان ندارد بیدوست زندگانی دودم به سر بر آمد زین آتش نهانی
امیدواریم این آخرین بدشانسی بنیامین و فرید و علی منصوری و این گروه دوستان باشد. او و فرید و دوستان باید هم پسران خوب پدر و مادر داغدیده نیما باشند و هم جای خالی او را پر کنند که این هر دو سخت است. خیلی سخت. چه چیز میتواند جای رفاقتهایی را که ذرهذره جمع شده و به یکدلی تبدیل شده بود، بگیرد. این رفاقتها و همدلیها روح این گروه بود. امید ما به درایت بنیامین است که انشاءالله از این امتحان سخت هم سربلند بیرون بیاید. حیف است موسیقی پاپ ما این همکاری خوب گروهی را که ایجاد شده و میتوانست الگو باشد را از دست بدهد. از کار گروهی منسجم و حرفهای مثل گروههای بزرگ موسیقی در کشورهای دیگر، اینجا فقط اسمی بود و گروههایی اندک که گروه بنیامین میتوانست مثال آن باشد. حالا از این گروه صدای ویولن سحرانگیز و سلیقه شیرینش در تنظیم رخت بربسته، اما خدا هست بنیامین.
فکرم به همه جهان بگردید وز گوشه صبر بهترم نیست
با بخت جدل نمیتوان کرد اکنون که طریق دیگرم نیست
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله کار خویش گیرم